حاکمان را چه شده که با بیگانگان گفت‌وگو می‌کنند و از نماز اهل سنت به هراس می‌افتند؟!

شورای هماهنگی راه سبز امید با صدور بیانیه ای، از تخریب نمازخانه اهل سنت در تهران انتقاد کرد و پرسید: حاکمان را چه شده است؟! صاحبان قدرت درحالی‌که به درستی پذیرفته اند که می توانند با کسانی که به لحاظ ایمانی و فکری فاصله‌ای بسیار دارند وارد گفتگو و تعامل شوند، از انجام وظائف دینی شهروندان اهل سنت در پایتخت به هراس می‌افتند و با خشونت جلوگیری می‌کنند.

به گزارش کلمه، در این بیانیه با اشاره به تعارض این رفتارها با قانون اساسی، به حاکمان هشدار داده شده: ایجاد محدودیت و اعمال خشونت علیه برادران و خواهران اهل سنت، به هر شکل و شیوه، آب به آسیاب جریان‌های افراطی (مانند طالبان و داعش) خواهد ریخت و هیچ نسبتی با لوازم منافع و امنیت ملی برقرار نمی‌کند.

صبح روز چهارشنبه نمازخانه اهل سنت در محله پونک تهران توسط نیروهای شهرداری و با حمایت نیروهای انتظامی و امنیتی تخریب شد. این اقدام، واکنش مولوی عبدالحمید امام جمعه اهل سنت زاهدان را در پی داشت که در نامه های جداگانه ای به رهبری و رئیس جمهوری، به این رفتارها اعتراض کرد.

مولوی عبدالحمید در این نامه ها با هشدار نسبت به اینکه «این نوع برخوردها به عوامل خشونت‌‌طلب و افراط‌‌گرا فرصت می‌‌دهد تا به اختلافات دامن بزنند»، تصریح کرده: «عدم تحمل یک نمازخانه معمولی و تخریب آندر شهری ‌که اجازۀ ساخت مسجد به شهروندان اهل‌سنت داده نمی‌شود و مطالبۀ سی‌وهفت سالۀ آنها پس از پیروزی انقلاب اسلامی ناکام مانده است، تنها جریحه‌دار نمودن احساسات جامعه اهل‌ سنت ایران نیست، بلکه احساسات مسلمانان جهان را نیز جریحه‌دار می‌نماید.»

اکنون شورای هماهنگی راه سبز نیز ضمن تاکید بر اینکه «اهل سنت ایران این دست اقدام‌های نابخردانه را از موضع برادران و خواهران هموطن شیعه‌ی خود متمایز خواهند دانست»، از دولت و دیگر ارکان نظام خواسته است «نه تنها در قبال این‌گونه رفتارها مماشات نکنند، بلکه بیش از پیش حقوق شهروندان اهل سنت، و فراتر حقوق بنیادین تمامی شهروندان ایران‌زمین، صرف‌نظر از عقیده و مذهب و آیین ایشان را پاس دارند.»

متن این بیانیه بدین شرح است:

به نام خدا

حادثه تخریب نمازخانه برادران و خواهران اهل سنت در تهران، بار دیگر کام ایرانیان آزاده و مومنان وطن‌دوست را تلخ کرد. حاکمان را چه شده است؟! صاحبان قدرت درحالی‌که به درستی پذیرفته اند که می توانند با کسانی که به لحاظ ایمانی و فکری فاصله‌ای بسیار دارند وارد گفتگو و تعامل شوند، از انجام وظائف دینی شهروندان اهل سنت در پایتخت به هراس می‌افتند و با خشونت جلوگیری می‌کنند. اقدامی که هیچ نسبتی با گفتار و کردار پیامبر اسلام و پیشوایان دینی مورد احترام و وثوق مسلمانان جهان ندارد، و موجب آزردگی خاطر تمامی مسلمانان راستین و نوع‌دوست است.

این‍گونه رفتارهای نابخردانه و بلکه واجد تفرقه (همچون برخورد امنیتی با دراویش شیعه گنابادی) آشکارا خلاف نص صریح قانون اساسی جمهوری اسلامی در به رسمیت شناختن حق مسلم پیروان مذاهب چهارگانه اهل سنت در انجام وظایف دینی و احوال شخصیه‌ی ایشان است. در سطحی دیگر، ایجاد محدودیت و اعمال خشونت علیه برادران و خواهران اهل سنت، به هر شکل و شیوه، آب به آسیاب جریان‌های افراطی (مانند طالبان و داعش) خواهد ریخت و هیچ نسبتی با لوازم منافع و امنیت ملی برقرار نمی‌کند.

بی‌گمان برادران و خواهران اهل سنت ایران این دست اقدام‌های نابخردانه را از موضع برادران و خواهران هموطن شیعه‌ی خود متمایز خواهند دانست.

از دولت محترم و دیگر ارکان نظام انتظار می‌رود نه تنها در قبال این‌گونه رفتارها مماشات نکنند، بلکه بیش از پیش حقوق شهروندان اهل سنت، و فراتر حقوق بنیادین تمامی شهروندان ایران‌زمین، صرف‌نظر از عقیده و مذهب و آیین ایشان را پاس دارند.

شورای هماهنگی راه سبز امید
۹ مرداد ۱۳۹۴

آقای سعیدی! چرا کاری می‌کنید که مجبور به عذرخواهی شوید؟

کلمه – حسین ناصری نیا:

امام حسین(ع) می فرماید: ایاک و ما تعتذر منه، فإن المومن لا یسیء و لا یعتذر والمنافق کل یوم یسیء و یعتذر.

یعنی: از چیزی که باعث می شود عذرخواهی کنی، بپرهیز. مومن نه کار بدی می کند و نه عذرخواهی می کند، اما منافق هر روز کار بد می کند و بعد عذرخواهی می کند!

معنی این روایت این نیست که عذرخواهی بد باشد. معنی اش این است که وقتی شخصی می داند اگر این حرف را می زند یا این کار را می کند باید بابت آن عذرخواهی کند، چه بهتر که از اول به سمت آن نرود.

از این بدتر، وقتی است که حرفی را می زنند که شایسته عذرخواهی است. بعد به جای به صراحت به خطا اعتراف و طلب پوزش کنند، آینه را متهم می کنند که چرا واقعیت را نشان داده!

حالا ماجرای جناب سعیدی، نماینده رهبری در سپاه است. حرفی آنچنان غلوآمیز زده اند که حتی صدای ذوب در ولایت ها را هم درآورده. بعد وقتی می خواهند حرفشان را اصلاح کنند، به جای اینکه اصلاح کنند و عذر بخواهند، رسانه ها را متهم می کنند که تحریف کرده اند، و دلسوزان کشور را که از همین انحراف ها در انقلاب شکایت دارند، فتنه گر می نامند!

دیروز چند خبرگزاری به نقل از نماینده ولی فقیه در سپاه توضیحاتی درباره “اظهارات اخیر” و منتشر کردند که در بخشی از آن آمده بود: “اخیراَ برخی از سایت‌های وابسته به جریان های بیگانه و انحرافی از جمله سایت «کلمه» متعلق به جریان فتنه، مطالبی با غرض‌ورزی و شیطنت و با حذف قبل و بعد از آن از قول بنده نقل کرده‌اند …”

این خبر را که دیدم، تعجب کردم و به سراغ آرشیو کلمه رفتم؛ چیزی از جناب سعیدی نیافتم. از دوستان تحریریه پرسیدم و جوابی نگرفتم. در خبرها گشتم و با تعجب، حجم قابل توجهی از مطالبی را یافتم که در صفحات افسران جنگ نرم و فعالان ولایتی و اصولگرا علیه این اظهارات منتشر شده بود!

ظاهرا جناب سعیدی برای اینکه یک خطای خود را بپوشانند، به خطای بزرگ تر دروغگویی متوسل شده اند و چیزی را به سایت کلمه نسبت داده اند که مطلقا حقیقت ندارد. این خبر را نه تنها کلمه اصلا منتشر نکرده، بلکه دیگر رسانه های منعکس کننده ی آن نیز اکثرا اشاره کرده اند که اولین منبع انتشاردهنده آن، سایت “دفاع پرس” وابسته به بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس (به ریاست سردار باقرزاده معرف حضور!) بوده است.

اما اصل سخنان نماینده رهبری در سپاه چه بوده که ایشان را اینگونه سراسیمه به دروغگویی و فرافکنی بدل از عذرخواهی واداشته است؟

آقای حجت الاسلام با اشاره به حدیث معروف “من مات و لم یعرف امام زمانه ات میته جاهلیه” از کسانی که “به ۱۲ امام بعد از پیامبر اسلام(ص) معتقد هستند و حتی در محرم و شب‌های قدر نذری می‌دهند، ولی به سخنان امام عصر خود توجهی ندارند” انتقاد کرده و گفته است: “جامعه ما در اشتباهات بسیاری بسر می‌برد، رهبری در اداره امور جامعه مواضعی دارد که باید همگان این مواضع را رعایت و اجرا کنیم”.

علی سعیدی که در جمع گروهی از بسیجیان و پاسداران در شهرک شهید محلاتی سخن می گفته، از این هم جلوتر رفته و به صراحت گفته است: “امروز که امام عصر ما مقام معظم رهبری است، مواضع، دیدگاه‌ها و منویات ایشان بر همه حجت است، و هر کس تسلیم مواضع ایشان باشد می‌تواند بگوید امام عصر خود را شناخته است“!

این خبر با همین عبارت روز بیست و چهارم تیرماه در سایت هایی همچون دفاع پرس، شیعه آنلاین و شهید نیوز منتشر شده و پس از آن نیز رسانه های دیگری به نقل آن پرداخته اند.

شیعه آنلاین این اظهارات را “مطالبی عجیب” توصیف کرد که “جای بسی تأمل و تعجب دارد و لغو آمیز است.” طارق نیوز هم سخنان سعیدی را “افراط گونه و غلو آمیز” دانست و خواستار آن شد که سعیدی درباره سخنان خود “توضیح سریع و شفّاف” دهد.

این سایت تصریح کرد: “این خبر در همان دقایق ابتدایی انتشار واکنش دوستداران رهبر انقلاب را نیز در پی داشته است و در قسمت نظرات برخی از این سایت ها مردم واکنش های تندی به این سخنان نشان داده اند.”

حالا نماینده ولی فقیه در سپاه با فرافکنی، به جای آنکه خطای خود را اصلاح کند و پوزش بخواهد، سایت کلمه را به دروغ به تحریف سخنان خود متهم کرده است، حال آنکه اساسا اظهارات وی به هیچ شکل و نحوی در کلمه منتشر نشده بود. سعیدی همچنین کلمه را متعلق به جریان ها بیگانه، انحرافی و فتنه نامیده است؛ حال آنکه هر ناظر منصفی می تواند قضاوت کند مواضع و گفته های چه کسی، «انحرافی» است.

وی اکنون در توضیح سخنان قبلی خود گفته است: اینجانب به استناد آیه شریفه «یوم ندعوا کل اناس بإمامهم» گفته ام خداوند در هر عصر و زمانی حجتی دارد؛ در عصر نبوت، انبیای عظام (علیهم السلام) و در عصر امامت، ائمه معصومین (علیهم السلام) و در عصر غیبت، در حقیقت امامت با امام عصر (عج) است. در دوران غیبت حضرت مهدی (عج)، ولی فقیه به عنوان نایب عام امام عصر (عج) عهده‌دار امور مردم است. حضرت امام خمینی (ره) در دوران حیاتشان و سپس در دوره حاضر، مقام معظم رهبری عهده‌دار این امر هستند. مشروعیت ولایت فقیه به ولایت حضرت مهدی (عج) است.

چه می توان گفت! تنها می توان به حال ولی فقیه و نماینده ایشان تاسف خورد که قدرت میرا و جیفه دنیا آنقدر آنها را از خود بیخود کرده که حتی مبانی اعتقادی شیعه را هم به بازی می گیرند و ولایت فقیه را که در عمل تا حد سلطنت پایین آورده اند، می خواهند به عنوان امامت عصر به جوانان ناآگاهی که صدایی جز صدای اقتداگرایان اقتدارطلب نمی شنوند، قالب کنند.

کاش مراجع و عالمان و پاسداران حریم مکتب صادق(ع) آنقدر شجاعت داشتند که بر دهان این بدعت گذاران بزنند و دانش خود را برای دفاع از دینی که لباس پیامبر آن را می پوشند، آشکار کنند. کاش جرات داشتند و به مضمون آن حدیث عمل می کردند که “اذا ظهرت البدع فی امتی فللعالم ان یظهر علمه“. اما افسوس و حیف …

باد که بکاری، طوفان درو می کنی

taghi-karoubi-saham-newsوقتی اقای احمدی نژاد با ادبیاتی کوچه بازاری سازمان های بین المللی و قطعنامه های الزام آور شورای امنیت ملل متحد را به سخره گرفت، اقلیتی قدرتمند اما ذی نفوذ بنام “انقلابی گری” برای او سوت و کف زدند و کشور را در تمامی ابعاد گرفتار کردند. گذر زمان ثابت کرد که ویرانگر و غارتگر بودند، نه انقلابی بودند و نه درد انقلاب داشتند، سیاست شان تزویر و دروغ و نفاق بود که پرده برون افتاد و آنچه پنهان بود، هویدا شد. اگر آن روز تنش و رودرویی ایران با جامعه بین الملل هدف شان بود که در دقیقه نود به فضل خدا و همت مردم به خیر گذشت، امروز با ورود بازیگران جدید، محور برنامه شان پاشیدن بذر تنفر میان شیعه و سنی به هدف رودرویی هموطنان در نزاع های عقیدتی ست.

درخت و برگ برآید ز خاک این گوید
که خواجه هر چه بکاری تو را همان روید

بارها هم شنیده ایم و هم دیده ایم، باد که بکاری ، طوفان درو می کنی، نمونه برجسته آن وضعیت منطقه و همسایگان مان است. کیست که نداند تخریب نمازخانه اهل سنت در تهران جز کینه و نفرت دستاورد دیگری ندارد. اگر تا دیروز خجل بودیم که حکومت مدعی شریعت و پاسدار مکتب اهل بیت (ع) تاکنون اجازه ساختن یک مسجد به برادران و خواهران خود نداده، امروز سرافکنده ایم که نمازخانه شان را در پایتخت نظام اسلامی تخریب کرده ایم.
در سرزمینی که آن را سرزمین کفر خواندند و می خوانند، مسلمانان اعم از شیعه و سنی در کنار پیروان دیگر ادیان، مساجد و یا مراکز اسلامی متعدد خود را دارند و در سایه نعمت آزادی، دیانت و باورهای خود را می آزمایند. چرا در بلاد اسلامی چنین نباشد.
مولوی عبدالحمید، عالم برجسته اهل سنت ایران دیروز به رهبری و رئیس جمهور نامه هایی نوشت و به تخریب نمازخانه پونک اعتراض کرد. او به درستی نوشت”در شرایطی که افراط‌گرایی، تکفیر، تفرقه و خشونت در دنیا موج می‌زند و جهان اسلام نیازمند آرامش و سعه‌صدر است، برادران و خواهران اهل سنت چنین انتظاری نداشتند. این نوع برخوردها به دشمنان اسلام، عوامل خشونت‌طلب و افراط‌گرا فرصت می‌دهد تا به اختلافات دامن بزنند و مردم شریف و همیشه درصحنه اهل سنت را مأیوس کنند.”
بهانه های واهی را کنار بگذاریم و این حرکت مشکوک را محکوم کنیم، برماست که از حقوق اولیه برادران و خواهران اهل سنت دفاع کنیم و از مقامات ارشد کشور بخواهیم که با تدبیر خود تبعیض موجود را مرتفع کنند.

مشروطه سرآغاز تاریخ جدید

به نام خدا
ممتازترین برگ تاریخ سیاسی معاصر ایران نهضت مشروطه خواهی است که توانست پس از سالهای سال قدرت مطلقه پادشاهی را به چالش کشانده و پایه های حکومت لجام گسیخته و استبداد محض را متزلزل نموده و جایگاهی برای خواست و اراده مردم مشخص و پادشاهی را مشروط نماید.
نهضت مشروطه و یا به تعبیری انقلاب مشروطه اتفاقی خاص است که در اواخر حکومت قاجار روی داد و برجسته ترین پارادایم و خاستگاه این نهضت کبری تغییر در روند حکومت استبدادی و سلطه مطلق پادشاهی به سوی قانونگرایی و محدود کردن قدرت استبدادی بود.
تحلیل و ارزیابی مشروطه بر اساس رویکردهای حزبی و فکری و حساسیتهای مذهبی و نقش روشنفکران و علمای دینی بیشتر متاثر از عصبیتها بوده تا پرداختن به اتفاق عظیمی که تاریخ این سرزمین را دگرگون نموده است.
مارکسیستها از همان ابتدا مشروطه را انقلابی بورژوایی می خواندند «تجزیه و تحلیل مارکسیستها از انقلاب مشروطه در چارچوب ذیل صورت گرفته است.توسعه اقتصادی ایران در سده نوزدهم که بویژه در نتیجه افزایش تجارت با روسیه و اروپای غربی حاصل شد به رشد طبقه ای از بورژواهای شهری انجامید که نمی توانست در دل نظام فئودالی یا نیمه فئودالی موجود بگنجد.مطابق واژگان معروف مارکسیستها،نیروهای تولید یعنی اثر توامان انباشت سرمایه و پیشرفت فنی به اندازه ایی توسعه یافته بود که دیگر نمی توانست در دل مناسبات تولید (یعنی ساختار طبقاتی حاکم و نهادهای اجتماعی،حقوقی و اخلاقی متناظر با آن ) بگنجد.برخوردی که در نتیجه میان زیربنای تکنولوژیک و روبنای نهادی به دیگر سخن میان واقعیت اجتماعی،اقتصادی و نمود ایدئولوژیک آن پیش آمد نهایتاً در چهره قیامی سیاسی برای برقراری یک چارچوب نهادین تازه ( که مناسب شرایط تاریخی باشد ) رخ نمود.» – همایون کاتوزیان – تضاد دولت و ملت ص 162
این تحلیل علاوه بر نگاه مادی به واقعیتها و رخدادهای تاریخی وجه دیگری هم داشت که منطبق بر نظر تحلیلگران شوروی بود و جنبش را دسیسه انگلیسی ها برای پایان دادن به نفوذ شوروی در ایران می دانستند.
روحانیت و علمای مذهبی هم نگاه ویژه ایی به نهضت مشروطه داشته اند و اختلاف فکری شدیدی در میان آنها در این رابطه مشاهده میشود از حمایت قاطع تا تکفیر کردن مشروطه خواهان چنانکه حوزه نجف از مشروطه حمایت و حوزه کربلا مخالف سرسخت مشروطه می باشد البته این بدان معنا نیست که کربلایی ها غیر سیاسی و مشروطه ستیز بودند. مرحوم سید اسماعیل صدر عاملی از فقهای بزرگ شهر کربلا که کاملا از دخالت در امور غیردینی خودداری می‌کرد، زمانی که رفتارهای استبدادی محمد علی شاه شیوع پیدا کرد و خون بی‌گناهان ریخته شد او نیز فتوا به وجوب محاربه با محمد علی شاه داد.
نشریه نجف در سال دوم خود به شماره 17 می نویسد » طلبه فقیر که از نجف سواره یا پیاده با یک حالت مخصوص راه افتاده، وارد کربلا شده می‌خواهد مشرف به حرمین بشود به محض اینکه داخل بازار می‌شود (خاصه چهارسوق بازار بزازها) به جرم اینکه غالب طلاب نجف مشروطه‌خواهند یک وقت می‌بیند که مردکه از دکان صدا می‌کند که بابی‌ها آمدند. یک چند قدم دیگر که رد می‌شود می‌بیند بزاز به مجرد اینکه این رادید نیم زرعش را از دست انداخته و از دکان پایین آمده و مقابلش ایستاده با صدای بلند می‌گوید: زنده باد محمد علی شاه! … اجمالا تا آخر بازار چندین گونه حرکات وقیحانه و حرف‌های ناشایسته که قلم از تحریرش عاجز است از این مردمان نجیب کربلا دیده و می‌شنود و از این اوضاع غریبه که در این بلد مشاهده می‌نماید افسردگی و پریشانی فوق‌العاده حاصل گشته و یک حالت تأثر و تألم روی آورده و متعجبانه به خود می‌گوید: خدایا! … اینها بوئی از انسانیت و نجابت نشنیدند یا اینکه لذت استبداد را خاصه چهار ساله پیش از این نچشیدند؟ آیا اینها نیستند که قوه استبداد جمعیت اینها را در روز روشن به گلوله بسته و تقریبا هشتاد نفر آنها را کشت و هیچ کس سؤال و جواب نکرد؟»
الا ایها الحال تشتت و حرج فکری و زاویه دید تاثیر گذاران جامعه آن روز باعث هرج و مرج و سردرگمی و تحیر مردم می شد و نمی توانستند با اعتماد کامل و قدمهای استوار و اراده راسخ پای در میدان گذارند و از تحولی که در حال شکل گرفتن بود حمایت کنند و این بود که به تدریج پشتوانه مردمی قیام متزلزل شد و نهضتی که می رفت استبداد را به اضمحلال کشاند و قدرت مطلقه را مشروطه نماید با دسیسه و یا تنگ نظری پس از مدت کوتاهی سرکوب شد و این روش و منش همیشگی مستبدان و زورگویان تاریخ بوده است که با اختلاف افکنی و تفرقه و نفوذ میان خواص و سرگرم کردن مردم به امور کوچک و جزیی و با استفاده ابزاری از دین و باور آنها راه انحرافشان را هموار نمایند.
در شکل گیری و پیروزی نهضت مشروطه زمینه های داخلی و خارجی نقش موثری داشتند مانند رفتار ظالمانه پادشاهان قجر و یا مداخلات روس و انگلیس و ….. بر این نیستیم که پیروزی و شکست مشروطه خواهی را بررسی کنیم بلکه تاثیر آن را علیرغم همه اینها باید در نظر داشت و آن هم این است که مشروطه سرآغاز تاریخ جدید ایران است چه عده ایی موافق باشند و یا عده ایی مخالف نمی توانند این را انکار کنند که مشروطه موجب تحول در فکر و اندیشه و تاریخ شده است.
مشروطه حاصل مجاهدت و مبارزه روشنفکرانی بود که درد مردم و اجتماع را به خوبی درک کرده بودند و با یاری علمای بزرگی که دغدغه دین و دنیای مردم را توامان داشتند راه اصلاح طلبی را برگزیدند و قدرت را مهار کرده و مشروط نمودند. گرچه آن آفتاب گرما بخش خیلی زود غروب کرد اما اثر خود را برای همیشه در تاریخ این سرزمین گذاشت و اصلاح طلبی را به جامعه معرفی نمود . اگر ثمره نهضت مشروطه ورود به عرصه دوران جدید و آشنایی با دستاوردهای عصر مدرن باشد و راه بدون بازگشت اصلاحات را هموار کرده باشد به تنهایی نهضتی عظیم روی داده است که مایلم از آن به نهضت کبری یاد کنم .
مشروطه یک نهضت صرفاً روشنفکری و یا صرفاً مذهبی نبود بلکه نهضتی ملی و مذهبی بود که به درستی درک نشد و معاضدت و مخالفتهای ناشیانه و کور و هراس وهم آمیز از آزادی و مردمسالاری و اصلاحات اجازه بالندگی به آن نهضت کبری را در زمان خودش نداد و امروز پس از بیش از یک قرن بهتر درک می شود و هر چه زمان جلوتر رود عظمتش بیشتر نمایان می شود .

علیرضا کفایی

درسی که احمدی نژاد به ما داد

می خواهم مفهوم این جمله را که «احمدی نژاد چه درسی به ما داد» توضیح بدهم. راستش تمام تصورات ما بر باد رفت. من  احمدی نژاد را کاملا امتداد خط راست نمی دانم، اما هماهنگ با راست عمل کرد و این جناح هم همه چیز خود را، همه سرمایه های خود در طبق اخلاص گذاشت و تقدیم احمدی نژاد کرد. او هم، همه را یکباره برداشت و با سرعت باد جلو رفت، رفت و رفت و رفت و چون چشمش را بسته بود، محکم به دیوار کوبید. درست مثل یک ماشین پر قدرتی که  ما تمام میراث اخلاقی و ارزشی را درش بریزیم و بعدش بزنیم به دیوار. حالا ماشین متوقف شده، بسیاری لت و پار شدند و عده ای با زحمت فراوان و بعد از آسیب از ماشین پیاده شدند و سرگردان از این که چه اتفاقی افتاده.
اینها وقتی به اطراف نگاه کردند، دیدند فکر مذهبی که خراب شده، به مراجع توهین شده و آنان کنار گذاشته شدند. به رهبری بی حرمتی شده، افکار منحط و خرافی جای افکار مترقی مطهری و طالقانی و بهشتی را گرفته بود. سلامت مالی که چه عرض کنم، آنچه این روزها رخ می دهد همه هویداست. من اصلا نسبت به شخص احمدی نژاد و این که او چیزی برده و خورده نه شاهدی دارم نه ادعایی، اما می دانم که چپاول به شکل های مختلف در حاشیه دولت بود و این را امروز قوه قضائیه با دستگیریهای اخیر نشان داده است.

پایتخت کهن شماره 35 (پرونده پيش بينى رفتارهاى احتمالى دلواپسان، پس از توافق هسته اى)

سرمقاله از زهرا ربانى املشى: خداحافظ اى ماه خدا
سيد حسن الحسينى: نشان صلح جهانى براى تقويت ديپلماسى
بررسى نقش رهبرى در توافق هسته اى
در رثاى توافق: غلامرضا زنگنه
عباس نصر مطرح كرده: چرا تفكيك قوا رعايت نمى شود؟ انتصاب فرماندار وظيفه وزارت كشور يا مجلس؟

پاسخ مصطفى ايزدى به نقد عباس نصر بر انديشه آيت الله منتظرى: نقد فقيه عاليقدر موجب شكوفايى فقه پويا است.
مرورى بر انديشه سياسى آيت الله نائينى، قسمت دوم، از حجت الله مديريان
على خوشگوارى: معرفى كتاب فرهنگ سياسى ايران، از دكتر محمود سريع القلم
اصلاحات از نگاه هدى صابر: بى توجهى به احزاب از مهمترين اشكالات اصلاحات بود

ادامه خاطرات سياسى شيخ صادق خلخالى و اسدالله علم
محمد امين نژد نجفيان بررسى كرده: مجلس اول و استبداد داخلى

محترم رحمانى در ادامه مقالات معرفى بانوان كارآفرين: به ياد شهلا فرجاد؛ زنى از تبار نهاد سازان
ساعده سيما در پاسخ به سوالات پايتخت كهن در خصوص لزوم افزايش نمايندگان زن مجلس شوراى اسلامى: فضاى مردانه سياست ايران را تغيير دهيم.
آسيب شناسى زنان سرپرست خانوار، از سارا نيكزاد

محمدعلى دادخواه روند و لزوم آغاز مبارزه با فساد اقتصادى را بررسى كرده
از بابك زنجانى تا محمدرضا رحيمى: دكتر حميد آيتى

مشروح ديدار ابراهيم يزدى و وزيرخارجه ژاپن، سونودا: ابراهيم يزدى: كسينجر هيچ وقت ايران را. درك نكرد
نصرت الله تاجيك: هنر ديپلماسى كم هزينه كردن اجراى سياست ها است.

مهدى آيتى: دلواپسان كاسبكاران سياسى
كمند چوبينه: آينده مبهم دلواپسان بعد از توافق هسته اى
دلواپسى نژادها، سميه كريميان
دلواپسان در كما، از شبنم فلاحى
دلواپسان و مذاكرات هسته اى از مريم شربت دار قدس
دلواپسند؟! از اميرحسين نظرى
دلواپسان در يك پارادوكس تاريخى، از عليرضا كفايى
واكاوى پيشينه مخالفان توافق هسته اى، از احمد مشايخى
حامد شجاعى: چرا دلواپسند؟ دلواپسى كسب و كارشان است

در پاسخ به سوالات پايتخت كهن:
جعفر شجونى: ما تا قيامت دلواپسيم
هاتف صدوقى مازندرانى: تريبون دلواپسان تضمين شده است
محمدصادق جوادى حصار: كارشكنى دلواپسان ادامه مى يابد
محمد توسلى: دلواپسى صادقانه ضرورى است
احمد شيرزاد: سفره دلواپسى به اين زودى جمع نخواهد شد
شهريار مشيرى: دلواپس از دست دادن قدرت هستند
محمود زمانى قمى: تندروى به حاشيه مى رود
سيد محمد غرضى: هشت سال مملكت را در دست داشتند.
هاشم صباغيان: دلواپسان نگران انتخابات مجلس دهم
محمود دردكشان: انگيزه دلواپسان دنيا و دنياپرستى بود
جليل سازگارنژاد: دلواپسان اقليتى بهانه جو هستند
داود سليمانى: دلواپسان تلاش مى كنند مردم را مايوس كنند
غلامعلى دهقان: دولت منتخب ملت مورد هجمه ناجوانمردانه
غلامرضا انصارى: دلواپسان هوچى گرند
آذر منصورى: موفقيت روحانى، شانس دلواپسان را كم مى كند
محمدجواد كريمى قدوسى: خانواده سالم، خانواده دلواپس است
كمال الدين پيرموذن: بساط دلواپسان جمع شده است
مسعود پزشكيان: دلواپسان بر طبل تفرقه مى كوبند
محمدرضا تابش: دلواپسان در تلاش حفظ پايگاه اجتماعى خود هستند
هادى غفارى: دلواپسان تماما عليه دولت روحانى هستند

عکس ‏پايتخت كهن‏

مجلس دهم؛ فرصت‌های سیاسی، غفلت‌های حزبی (کلمه – علیرضا کفایی)

ساز و کار سیاسی و فعالیت تشکیلاتی در ایران به آن درجه از اعتبار و اهمیت لازم نرسیده است و فی الحال نمی توان و نباید حساب ویژه ای روی آن باز کرد. بیشتر فعالیت و هم و غم گروهها و احزاب در آستانه انتخابات شکل می گیرد و در همان مقطع هر تشکیلاتی نوعی تعریف از خود ارائه می دهد که اگر سوابق را بررسی کنیم شاید به تناقضاتی در روند کار حزبی آنها برخورد کنیم. ضمن اینکه برخی از گروهها اساساً سابقه و یا وجود قبلی نداشته و در مقطعی خاص و در شرایط انتخابات اعلام موجودیت کرده اند مانند پایداری که در دهه هشتاد و در حمایت از آقای احمدی نژاد ظهور یافت.

اشکال دیگر بعضی از احزاب وابستگی شدید آنها به قدرت است، به رغم اساسنامه و مرامنامه حزبی موجودیت و فعالیت خود را بر اساس ساخت قدرت در نظام جست و جو می کنند. در حقیقت هیچ تعهد حزبی ورای دستورات و اوامر حکومتی برای خود قائل نیستند و همان را هم تا زمانی که منافع آنها چه مادی و چه غیر آن تامین شود می پذیرند و جز این باشد هویت و ماهیت آنها خدشه دار و از دست رفته خواهد بود. این به اصطلاح احزاب به دلیل نزدیکی و وابستگی تام به قدرت در واقع، نقش سربازان با جیره و مواجب را دارند و از خرد و منطق و بر اساس واقعیات تصمیم نمی گیرند و اصلاً تصمیمی نمی گیرند الا اینکه از سوی حاکمیت به آنها دیکته شود و چون از فرآیند خاصی در کار حزبی تبعیت نمی کنند و به منفعتهای شخصی توجه دارند لذا در بعضی مواقع به تندروی و افراطی گری و یا یاس و نا امیدی و تفریط روی می آورند. تندروی آنها در سطح خشونت های کلامی و فراتر از آن درگیری فیزیکی و پلیسی عمل کردن خود را نمایان می سازد و تفریط و نا امیدی هم باعث می شود این نو ظهوران پس از مدتی عملاً از گردونه رقابت ها خارج شوند و حتی نامی هم از آنان باقی نماند.

اشکال بزرگتر که همواره با توجیهات و رنگ و لعابهای خاصی به خورد مردم داده می شود همان است که امروز در دنیای سیاست ائتلاف نام گرفته است و گاهی تا آن حد پیش می رود که جریان های سیاسی کاملاً متفاوت و جدای از هم و با اهداف مشخص و جداگانه به آن چنگ می زنند و آنقدر به آن رنگ می پاشند تا از دیده مردم پنهان شود.

انتخابات مجلس دهم که از چندی پیش استارت آن زده شده است برای جریان های موجود سیاسی و حاکمیت از اهمیت ویژه ایی برخوردار است. کری خواندن سیاسیون از پایگاه های حزبی خود از هم اکنون آغاز شده است و هر جناحی بر اساس تحلیل های درون گروهی، خود را پیروز میدان می داند. اما در درون تشویش و نگرانی و عدم مقبولیت از سوی مردم که اصل ماجرا هستند بر اندیشه و عمل احزاب و گروهها سایه افکنده است.

ظاهر امر نشان می دهد که طرف های ماجرای اسفند نود و چهار در انتخابات مجلس دهم از منظر کلی اصلاح طلبان، اصولگرایان، دولت و شخصیتهای سیاسی مستقل هستند اما این تمام قصه نیست و همه این جریان ها به خوبی می دانند که بخش اعظم تقدیر در جایی دیگر تقریر می شود.

اصولگرایان در هر انتخاباتی از حمایت بی چون و چرای حاکمیت منتفع شده است ولی در اکثر موارد نتوانسته اقبال عمومی را از آن خود نماید. نقش شورای نگهبان در رد صلاحیت ها و بر نشاندن افراد خاص مورد نظر خود در این سالها نیاز به اثبات ندارد و اظهر من الشمس است چنانکه عملاً از احمدی نژاد حمایت کرد و زمینه را برای ریاست جمهوری وی مهیا ساخت و در انتخابات ریاست جمهوری نود و دو با رد صلاحیت آیت الله هاشمی تلاش کرد تا فردی از اصولگرایان و از طیف تندروی آنها به ریاست جمهوری انتخاب شود و در مخیله آنها خطور نمی کرد که دکتر روحانی انتخاب شود اما مردم به آنها پاسخ منفی دادند. در دوم خرداد ۷۶ هم هیچ گاه تصور نمی کردند که آقای خاتمی اقبالی برای ریاست جمهوری داشته باشد و هویدا بود که بر روی آقای ناطق سرمایه گذاری کرده اند و گرنه خاتمی را هم رد صلاحیت می کردند و آنجا هم مردم سید محمد خاتمی را برگزیدند.

در هرحال اصولگرایان دلخوش به ایفای نقش شورای نگهبان هستند و از طرفی در این جبهه به دلیل فقدان پایبندی به اخلاق شخصیت هایی حضور دارند که با حرکت زیگزاگی و پشت پرده و لابی گری برای رسیدن به قدرت و یا ماندن در قدرت دست به هر کاری می زنند مانند آقای باهنر که اساساً به خاطر سابقه ای که در مجلس دارد و چم و خم کار و ترفندهای لابی گری را به خوبی می داند سر بزنگاه حتی حاضر است با باند احمدی نژاد و یا تندروهای پایداری سازش کند.

آقای علی لاریجانی و فراکسیون رهروان ولایت را نباید از نظر دور داشت، اینکه جناح های سیاسی و به خصوص اصلاح طلبان و اعتدالیون ادعا کنند لاریجانی را می شناسند دور از واقعیت است، فردی بسیار مبهم و پیچیده که در نهان کارهایی می کند و طوری عمل می نماید که خواندن دست وی مشکل است و اهل زد و بند با قدرت و به دست آوردن جایگاه بالاتر است، اهل جار و جنجال و غوغا نیست، جاه طلب و مرموز است و پشت پرده نقشه ها طراحی می کند، نقش لاریجانی را در دولت آقای روحانی به خصوص در وزارت کشور نمی توان انکار کرد و وقتی آن نقشه های پشت پرده عیان شد که حامیان و رای دهندگان آقای روحانی در وضعیتی آچمز قرار گرفته بودند و کار از کار گذشته بود. امروز همه بر این توافق دارند که معامله ای صورت پذیرفت و متاسفانه به مفاد معامله پایبند نبودند. آقای رحمانی فضلی در حد وزارت کشور نبود و بعضی از استانداران و فرمانداران هم همینطور، شایسته سالاری صورت نگرفت اما زد و بند سیاسی همه کار می کند.

در طیف اصولگرا آقای سعید جلیلی که مورد نظر مصباح و پایداری چی ها است آماده می شود تا خود را وارد مجلس کند و حتی سودای ریاست بر مجلس را در سر دارد. جلیلی ضمن اینکه از حمایت مصباح یزدی برخوردار است به دلیل آنکه شخصیت و تفکری دگم دارد تصور نمی شود میدان را واگذار کند و به سود کسی دیگر از صحنه خارج شود البته در دنیای سیاست منطقی نیست که با قطع و یقین سخن راند.

سعید جلیلی نگاه و تفکری غیر منطقی و غیر واقع بینانه نسبت به مسائل داخلی و بین المللی دارد و سطح سواد سیاسی وی در رده دیگر اصولگرایان مطرح نیست و مردم او را مانند محمود احمدی نژاد قلمداد می کنند و احتمالاً نه ایشان و نه پایداری و مصباح در انتخابات مجلس دهم موفقیت قابل توجهی نخواهند داشت.

جامعتین وحدت ظاهری را حفظ خواهند کرد اما مشکل همچنان باقی خواهد ماند و بالاخره یا به سوی مصباح خواهند لغزید و بر او تمکین خواهند کرد و یا اگر خواستند شخصیت و ماهیت سیاسی خود را حفظ کنند چاره ایی ندارند که در همین دوره خط و مرز خود را با طیف مصباح به عیان مشخص سازند که در هر دو صورت ریزش خواهند داشت و شق سومی هم می توان فرض کرد و آن اینکه با درس گرفتن از انتخابات نود و دو هر دو بخواهند از برخی عقاید خود کوتاه بیایند که در آنصورت باید هزینه تندروی مصباح را هم بپردازند.

اصلاح طلبان با تاسی از آموزه های مذهبی و پایبندی به اخلاق و مدیریت و رهبری آقای خاتمی وضعیت بهتری دارند ولی با سد رد صلاحیتها توسط شورای نگهبان و عدم تدبیر وزارت کشور روبرویند. ائتلاف در جبهه اصلاحات با افرادی از اصولگرایان شاید کمکی به آنان بکند اما در بعدها آنان را با مشکل جدی روبرو خواهد ساخت. هیچ اصولگرایی از منش حزبی خود دست نخواهد شست و امتیازاتی را از اصلاح طلبان خواهد گرفت و معلوم نیست بعدها به قول و قرار خود پایبند باشند، اصلاح طلبان در صورت هماهنگی و شناخت عناصر ضعیف و نفوذی و اعتمادی که مردم به آنها دارند می توانند پیروز میدان باشند.

گرانیگاه و نقطه مثبت اصلاح طلبان آقای خاتمی است و با خاتمی کارها آسان تر خواهد شد. باید در مورد نیروهای مشکوک که متاسفانه در شهرستان ها بر ضد اصلاح طلبان عمل می کنند و در مرکز خود را به اصلاحات الصاق کرده اند تحقیق بیشتری کنند و بی گدار به آب نزنند. حتی برخی از راه یافتگان فعلی در مجلس نهم طوری عمل می کنند که نظر شورای هماهنگی و اصلاحات را در تهران به خود جلب نمایند اما در حوزه انتخابیه خود کاملاً با اصولگرایان و بخصوص با اقای لاریجانی هماهنگ هستند. این افراد همان معامله ای را با اصلاحات خواهند کرد که لاریجانی با روحانی کرد. اما کلیت قضیه کفه ترازو را به سود اصلاح طلبان سنگین تر کرده است.

آقای روحانی به خاطر عملکرد کارگزارانش و به خصوص وزارت کشور و استانداران و فرمانداران و البته غوغاسالاری و بداخلاقی های سیاسی اصولگرایان و مخصوصاً تندروهای این جریان که سعی می کنند روزانه دولت را با چالشی جدید رو به رو سازند آن محبوبیت آغاز دولت را ندارد ولی همچنان وزنه ای قابل توجه برای منزوی کردن اصولگرایان است. اگر آقای روحانی و اصلاح طلبان به نتیجه ای و ائتلافی مانند ۲۴ خرداد دست یابند، موفق خواهند شد اکثریت کرسی های مجلس را تصاحب کنند. لازم است اصلاح طلبان به این نکته توجه نمایند که در این ائتلاف امتیازات خاصی واگذار نکنند که فردای مجلس دهم، پیروزی به نام آنها باشد و کرسی ها به نام دیگرانی غیر از اصلاح طلب. و نیز بر خلاف انتخابات ریاست جمهوری اینجا دیگر بزنگاه سهم خواهی سیاسی و اجرایی است و باید مراقبت کنند که شایستگان و اصلاح طلبان واقعی در صحنه باشند نه قلابی های زراندوز و ریاکار.

اصلاح طلبان از هم اکنون باید تحرکات افرادی مانند علی لاریجانی و محمدرضا باهنر در مجلس، نوبخت و رحمانی فضلی در دولت، مصباح یزدی و جلیلی را در خارج از این دو گود تحت نظر داشته باشند و از لابی با آیت الله هاشمی و ظرفیت آقای ناطق نوری و رسیدن به یک انسجام کامل و ارتباط بیش از پیش با مردم بهره ببرند.

در این مسیر حتمی و ضروری است که احزاب نوظهور در جبهه اصلاحات را بررسی و دیدگاه های آنها را مورد ارزیابی مجدد قرار داده و حامیان خود را در جریان امر قرار دهند و احزاب و افراد مشکوکی که در جناح اصلاح طلب به کار دیگر مشغول هستند و این روزها تحرکاتی در شهرستان ها دارند و به نام اصلاحات اما به کام دیگران عمل می کنند را دقیق و عمیق رصد کنند.

این مقال به طور کلی به امور پرداخته است و در بخشی دیگر ان‌شاءالله جزئیات را ملموس تر بیان خواهیم کرد و از دید اصلاح طلبی به مسائل و موارد در ارتباط با انتخابات مجلس دهم خواهیم پرداخت.

بعون الله و المنه

محاکمه احمدی نژاد؛ آزمونی برای اصولگرایان/ از فعالان فساد تا ساکتین فساد

اصولگرایان در دوره ۸ ساله محمود احمدی نژاد به دو بخش تقسیم شدند: فعالان فساد و ساکتان فساد. بخشی از اصولگرایان، فعالانه با فساد اقتصادی همراه شدند و بخش دیگری از اصولگرایان نیز با سکوت­ شان، جاده صاف کن بخش اول شدند.

به گزارش خبرنگار ایلنا، با آغاز به کار دولت یازدهم، اسحاق جهانگیری در کنار اکبر ترکان، شاخص‌ترین چهره‌های دولت بودند که با اعتراض به مفاسد اقتصادی رخ داده در دولت‌های نهم و دهم در سخنرانی‌ها و مصاحبه های مختلف به برخی مصادیق آن مفاسد و سوء مدیریت‌‌ها اشاره کردند. جهانگیری بارها بر ضرورت پیگیری پرونده بابک زنجانی اشاره کرد و از اتلاف ۷۲۰ میلیارد دلار از درآمدهای نفتی از طریق واردات، سخن گفت.

پیگیری‌ها و افشاگری‌های جهانگیری سرانجام به شکایت محمود احمدی‌نژاد از وی منجر شد. وکیل احمدی نژاد در این خصوص  گفت: “آقای اسحاق جهانگیری در سال های اخیر با هدف تخریب باورهای مردم و تشویش در اذهان عمومی، اقدام به طرح اتهامات بی اساس علیه دولت قبل کرده که در سطح وسیعی در رسانه های مکتوب و شبکه های مجازی و صوتی و تصویری منتشر شده است.”

در واکنش به این اقدام، دفتر معاون اول رئیس جمهور اعلام کرد: “از طرح شکایت آقای احمدی‌نژاد در دستگاه قضایی استقبال نموده و مستندات تخلفات و سوءمدیریت‌های آقای احمدی‌نژاد را به مرجع قضایی تسلیم خواهیم کرد.”

فرصتی برای محاکمه احمدی‌ نژاد

در خصوص مفاسد اقتصادی دوران محمود احمدی‌نژاد تا کنون گزارش‌ها و مطالب بسیاری منشر شده است. بسیاری از فعالان سیاسی اصولگرا و اصلاح‌طلب نیز در دو سال گذشته بارها بر ضرورت محاکمه محمود احمدی‌نژاد تاکید کرده‌اند. امری که به دلیل برخی مصلحت سنجی‌ها هیچ گاه در دستور کار دستگاه قضایی قرار نگرفت. حال که احمدی‌نژاد با طرح شکایت از معاون اول رئیس جمهور، برای گشوده شده این پرونده علاقه نشان داده است، به نظر می‌رسد موقعیت مناسبی برای طرح این موضوع ایجاد شده است. پیگیری مفاسد اقتصادی، خواست بدنه اجتماعی حامی دولت، از دولت‌مردان است.

اگر مسئولان دولت یازدهم بر وقوع مفاسد اقتصادی متعدد در اکثر حوزه‌های اقتصادی در دو دولت محمود احمدی‌نژاد اصرار دارند و بسیاری از کاستی‌های اقتصادی موجود را محصول مفاسد و سوء مدیریت دولت گذشته می‌دانند، این دادگاه فرصتی تاریخی برای تشریح تخلفات دولت احمدی‌نژاد است. حال که جهانگیری از طرح شکایت احمدی‌نژاد استقبال کرده و قصد دارد مستندات تخلفات و سوء مدیریت‌های احمدی‌نژاد را به دادگاه تسلیم کند، ضروری است متن دفاعیه خود را به همراه مستنداتی که قرار است دادگاه ارائه کند، در اختیار رسانه‌ها قرار دهد. این اقدام می‌تواند به آزمونی فیصله بخش و راستی آزمایی در خصوص ادعای فساد گسترده اقتصادی در دوران محمود احمدی نژاد تبدیل شود. هر گونه مصلحت اندیشی از سوی دولت و بی اعتنایی به افکار عمومی، به زیان دولت یازدهم خواهد بود و به بی اعتبار شدن سایر ادعاهای دولت منجر می‌شود.

آزمونی برای اصولگرایان

نتیجه این دادگاه می‌تواند به آزمونی برای راستی‌آزمایی ادعای اصولگرایانی تبدیل شود که مدعی مبارزه با فساد هستند. اسفند ماه سال گذشته جمعی از اصولگرایان با برپایی همایشی تحت عنوان “تقدیر از فعالان رسانه‌ای پیشتاز در مبارزه با فساد” ، که در فرهنگسرای اندیشه برگزار گردید به تقدیر و تشکر از عملکرد خود در مبارزه با فساد پرداختند!

در این مراسم از تعدادی از نمایندگان مجلس و برخی خبرگزاری‌ها و نشریات اصولگرا به دلیل آنچه پیگیری موضوع مفاسد اقتصادی ( به خصوص پیگیری پرونده محمدرضا رحیمی ) نامیده شد، تقدیر به عمل آمد.

واکنش اصوگرایان به مفاسد اقتصادی احمدی‌نژاد، معیاری برای سنجش صداقت‌شان است. اصولگرایان در حالی خود را مدعی و پیشگام مبارزه با فساد می‌دانند که یادآوری گذشته‌ای نه چندان دور به آنان خالی از لطف نیست. مبارزه با فساد یکی از اصلی ترین شعارهای کمپین انتخاباتی محمود احمدی نژاد در سال ۸۴ بود. در آن ایام، احمدی نژاد مدعی بود در صورت پیروزی در انتخابات، پاک دست ترین دولت تاریخ ایران تشکیل خواهد داد. احمدی نژاد به محض پیروزی در انتخابات، مسیری دیگر را پیمود. دولت نهم و دهم با بی اعتنایی کامل به نهادهای قانونی و علاقه وافر به گریز از هر گونه قید و بند قانونی ، اقتصاد ایران را به آنجا رهنمون ساخت که به تعبیر اسحاق جهانگیری، فساد از یک امر موردی به یک رویه تبدیل شد.

دوران احمدی نژاد ، دورانی بود که در آن فساد در اقتصاد ایران به “فساد سیستماتیک” ارتقا پیدا کرد. اولین بارقه های این فساد را می توان در گزارش تفریغ بودجه سال ۸۷ مشاهده کرد. حجم و گستره پرونده های مفاسد اقتصادی در بازه زمانی ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲ به گواه آمار با هیچ دوره‌ای از تاریخ معاصر قابل قیاس نیست و دورانی متمایز محسوب می شود.

اصولگرایان: فعالان فساد، ساکتین فساد

اما اصولگرایانی که این روزها خود را از پیشگامان مبارزه با فساد می دانند در دوران فعالیت دولت نهم و دهم نسبت به مفاسد اقتصادی چه واکنشی نشان دادند؟ اصولگرایان در دوره ۸ ساله محمود احمدی نژاد به دو بخش تقسیم شدند: فعالان فساد و ساکتان فساد. بخشی از اصولگرایان، فعالانه با فساد اقتصادی همراه شدند و بخش دیگری از اصولگرایان نیز با سکوت­ شان، جاده صاف کن بخش اول شدند. ساکتان فساد اگر چه امروز سعی دارند خود را همراه قافله جا بزنند اما تا همین دو سال پیش شریک سیاسی دولتی بودند که این روزها خودشان آنرا لانه فساد می نامند. فعالان فساد که تکلیف شان روشن است اما این که ساکتان دیروز فساد ، امروز خود را  پیشتاز مبارزه با فساد بنامند و  این عنوان خودخوانده را باور کنند، جز فرار به جلو و نعل وارونه زدن، نام دیگری ندارد.

ترکیه کجاست؛ ما کجاییم (مقایسه شرایط انتخابات و روند تحولات سیاسی در ترکیه و ایران؛ در یادداشتی از سید مصطفی تاجزاده)

کلمه – سید مصطفی تاجزاده:

یکم) انتخابات اخیر ترکیه را می توان پیروزی دیگری برای دموکراسی قلمداد کرد. چرا که توانست روند اولویت یافتن قدرت را بر آزادی متوقف سازد و تلاش سالیان اخیر حزب عدالت و توسعه را برای حاکمیت انحصاری یک صدا بر عرصه سیاست آن کشور عقیم گذارد و تشکیل دولت ائتلافی را اجتناب ناپذیر کند. البته اگر نخواهند تن به انتخابات زودرس دهند.

دوم) درس بزرگ این انتخابات ریزش آرای حزب حاکم در نتیجه تغییر تدریجی رفتار و گفتارش از پرچم داری دموکراسی خواهی و صلح طلبی و علمداری نوعثمانی گری و توسعه طلبی است. به بیان روشن، مادام که رویکرد حزب عدالت و توسعه در نظر و عمل دموکراتیک بود و از حقوق بشر دفاع می کرد و در جهت جلب مشارکت همه شهروندان در درون حزب و ارکان حکومت می کوشید و ناسیونالیزم کردستیز را به چالش کشید و سیاست خارجی اش تنش زدا و آشتی جویانه و عملکرد اقتصادی اش به سود میهن و مردم ترکیه بود. از اقبال رو به رشد اجتماعی و آرای رو به تزاید انتخاباتی بهره می برد و الگوی جذابی برای مسلمانان جهان به ویژه اهل سنت به شمار می رفت. تضعیف مؤلفه های فوق به اعتبار میهنی و جهانی آن حزب آسیب جدی می رساند.

سوم) سرکوب تظاهرات مردم به ویژه جوانان در جریان اعتراض به ساخت و ساز «پارک گزی» تلاش برای توقیف مطبوعات منتقد و بازداشت روزنامه نگاران تهاجمی و مداخله جویانه شدن سیاست خارجی ترکیه، عملکرد غلط در کوبانی، مواجهه نادرست رهبری حزب با اتهام فساد مالی بعضی اعضای حزب و کابینه، بروز اختلاف میان اردوغان و گل، کاهش نرخ رشد اقتصادی، سرمایه گذاری خارجی و ارزش پول ملی و سرانجام مساعی حزب برای تبدیل نظام پارلمانی به ریاستی و تمرکز قدرت در دستان رئیس جمهور را می توان از جمله مهم ترین دلایل ریزش آرای سه میلیونی آن حزب برشمرد.

چهارم) انتخابات پارلمانی ترکیه به رغم خطاهای حاکم پدیده ای مثبت و امیدآفرین در خاورمیانه داعش زده کنونی محسوب می شود. زیرا در هر سه مرحله پیش از برگزاری، روز اخذ رأی و پس از انتخابات روندی کاملا دموکراتیک بر آن حاکم بود. در این انتخابات صلاحیت هیچ نامزدی به دلایل اعتقادی یا سیاسی رد نشد، از دخالت نظامیان خبری نبود، هیچ حزبی از رقابت انتخاباتی بازنماند، شبکه های رادیوتلویزیونی در انحصار حزب حاکم نبود، همه احزاب و نامزدها نشریات و تریبون های خود را داشتند و نمایندگان احزاب و رسانه ها روند انتخابات را از ابتدا تا انتها زیرنظر گرفته بودند و نتایج اخذ رأی نیز اعتراض هیچکس را برنیانگیخت. در آن انتخابات نه از حرام خواری و دوپینگ سیاسی نشانی بود و نه از محرومیت رقبا از حقوق مسلمشان اثری.

پنجم) اگر انتخابات پارلمانی ترکیه را با انتخابات آتی مجلس در ایران مقایسه کنیم، آنگاه روشن می شود که نظارت استصوابی چه بلایی بر سر نهاد انتخابات و حق مسلم ملت برای تعیین آزادانه سرنوشت خود آورده است. شرم آور آن که ترکیه از کودتای نظامیان در سال ۱۳۶۰ به انتخابات آزاد کنونی رسیده است و جمهوری اسلامی از انتخابات آزاد در سال ۱۳۵۸ یعنی در دوره جنگ سرد و نظام دوقطبی بین المللی که صندوق رأی گزینه مطلوب انقلابیون محسوب نمی شد به انتخابات مهندسی شده کنونی سقوط کرده است؛ آن هم در عصر ارتباطات و مقبولیت جهانی دموکراسی، حقوق بشر و انتخابات آزاد.

به روند غیردموکراتیک انتخابات پیش رو توجه فرمایید:

الف. مرجع نظارت

۱- همه اعضای شورای نگهبان وابسته یا دل بسته به یک جناح و گرایش هستند و مسئولیت نظارت و داوری در رقابتی را به عهده دارند که خود عضو یکی از دو تیم اصلی آن به شمار می روند.

۲- تمام اعضای هیأت های نظارت بر انتخابات از همان جناح منصوب شده اند.

۳- رئیس هیأت مرکزی نظارت تندروترین عضو شوراست و نایب رئیس آن رئیس جامعه مدرسین قم است که به عنوان تشکلی اصول گرا از فهرست خاصی از نامزدها حمایت می کند. ضمنا رئیس و قائم مقامش خود نامزد انتخابات خبرگان رهبری اند.

۴- مواضع خصمانه اکثریت قریب به اتفاق اعضای شورای نگهبان و هیأت های نظات بر انتخابات علیه داوطلبان اصلاح طلب یا منتقد خود قابل انکار نیست. به همین دلیل رد صلاحیت شدن مهم ترین دغدغه تمام نامزدهای رأی آور خارج از فهرست اصول گراهاست.

ب. سپاه

۱- ستاد مهندسی انتخابات در قرارگاه ثارالله هم چنان وظیفه دارد که با شناسایی و رد صلاحیت داوطلبان مشهور مردمی رقیب دست یابی جناح اصول گرا را به اکثریت کرسی های مجلسین قبل از برگزاری انتخابات تضمین کند.

۲- امپراتوری رسانه ای سپاه در جهت تبلیغ جناح اصول گرا و نامزدهایش به ویژه طیف افراطی آن (جبهه پایداری) و هم زمان تخریب چهره دولت و حامیانش فعال است و در ماه های آتی بر گستره فعالیت های خود خواهد افزود.

۳- نماینده ولی فقیه با تصریح بر این که سپاه یک نهاد اصولگراست از پاسداران خواست که: «اگر اصول گرایان به تابلوی واحدی رسیدند باید به تابلوی آن ها توجه کنیم.» و تأکید کرد: «اگر اصول گرایان متحد شدند که تکلیف مشخص است اما اگر متحد نشدند، باید همه در درون سپاه به قرارگاه مرکزی توجه کنند.» و در توجیه توصیه خود افزود: «ما می گوییم به متدینین رأی دهید. این که معنایش دخالت در انتخابات نیست.» (رسالت ۲۶/۳)

ظاهرا دخالت در انتخابات از نظر آقای سعیدی یعنی تغییر دادن نتایج انتخابات و متدینین هم بالضروره نامزدهای اصول گرایند و بقیه دین ندارند.

ج. صدا و سیما

تکلیف آن رسانه تک صدا همچون ادوار پیشین ثابت و مشخص است؛ تبلیغ مستقیم و غیرمستقیم اصول گراها به ویژه نامزدهایشان از یک طرف و نقد و نفی همه جانبه دولت و پشتیبانانش از طرف دیگر. به این ترتیب یک جناح با بهره مندی از انواع رانت های لشکری و کشوری اعم از نظارتی، مالی، لجستیک و رسانه ای به رقابت با حریفی می پردازد که از بسیاری از حقوق مسلم خویش محروم است و حتی تا روز شروع تبلیغات یعنی تا یک هفته مانده به انتخابات از اسامی نامزدهای تأییده صلاحیت شده خود مطلع نخواهند بود.

ششم) رأی ۸۶ درصدی واجدان شرایط بیانگر انتخاب استراتژیک مردم ترکیه و ترجیح دموکراسی، تحزب و صندوق رأی بر انفعال و بی تفاوتی یا حکومت اسلامی منهای آزادی است. اگر جمهوری اسلامی بخواهد به نصاب مشارکت ۸۶ درصدی دست یابد، باید بستر را برای شرکت ۴۵ میلیون ایرانی در انتخابات فراهم کند که با تمهیدات کنونی نهادهای انتصابی غیرممکن به نظر می رسد.

هفتم) با همه بی عدالتی ها، ویژه خواری ها و یک جانبه گرایی ها ملت ما راهی مؤثرتر و کم هزینه تر از مشارکت فعال در انتخابات اسفند ماه و حداکثر استفاده از حداقل فرصت های موجود ندارد. هوشیاری ملی و انسجام اصلاح طلبان می تواند روند غیرقانونی غیرعقلانی و غیراخلاقی کنونی را که نهادهای انتصابی بر انتخابات تحمیل کرده اند، به ضد خود تبدیل کند. هم چنان که در خرداد ۹۲ چنین شد و ایرانیان حماسه جدیدی آفریدند.

احمدی‌نژاد: یکی با شمشیر میزند و یکی با نیزه؛ اما پیروزی منتظر ماست

احمدی‌نژاد: یکی با شمشیر میزند و یکی با نیزه؛ اما پیروزی منتظر ماست / وی در افتتاحیه نشست سراسری تبیین آرمان‌های انقلاب اسلامی و امام(ره) گفت: بعد از دیدار با رهبر انقلاب، بازخوانی خط امام تکلیف من شد/ فحاشی کار عقب افتاده‌هاست، هجمه ما فقط علیه آمریکاست
محمود احمدی نژاد با بیان اینکه «در اینجا قرار نیست پاسخ هجمه های گسترده به دولت های نهم و دهم را بدهیم»، گفت: امروز هرکس در وجودش انگیزه نادرستی دارد، بهانه ای پیدا می کند برای هجمه و توهین به دولت های نهم و دهم، هر کس هرچه در دست دارد می زند، یک نفر سنگ و دیگری لگد می زند، یکی با شمشیر و دیگری با نیزه می زند، در واقع از ۶ جهت هجوم آورده اند.
رئیس دولت های نهم و دهم علت اصلی «هجمه ها و فشار های وارده به دولت های نهم و دهم» را ایستادگی بر مبانی انقلاب و کوتاه نیامدن از آرمان ها ذکر کرد و گفت: رهبر معظم انقلاب دو علت را برای حمله به دولت های نهم و دهم ذکر کرده اند که در آخرین دیدارشان با هیات دولت دهم نیز این دو مورد را متذکر شدند؛ یکی زنده کردن ارزش های انقلاب و سردست گرفتن آن ها و دیگری خدمت به مردم. ما معتقد نیستیم کامل بودیم و صد در صد توانستیم آرمان ها را حفظ کنیم اما برگ سبزی بود تحفه درویش و با همه توانمان روی آرمان ها ایستادیم.